Monday, June 06, 2005
فردا این سرزمین را ترک میکنم !فردا باید این سرزمین را ترک کنم . دیگر نمیتوانم اینجا زندگی کنم . میگویند نروید! ولی نه با این همه جهل چه کنم ؟ به فرزندان چه پاسخ بدهم ؟ نه من نمی توانم پاسخی به آن ها بدهم پس ، فردا این سرزمین را ترک می کنم . در تاریک ترین لحظات زندگی میکنم ولی کوچکترین نورهاو امیدها رو حفظ میکنم .نه من هیچ وقت ناامید نمیشم مطمئن باش امیدم رو جا نمیزارم و برم !
فردا این سرزمین رو ترک میکنم نه برای همیشه ؛ باید جوابی برای فرزندان داشته باشم ؛ آن را برای فرزندان پس میگیرم , اون موقع است که چون فاتحان راه میروم و به ماه کامل نگاه میکنم چون اون رو از بین نبردی .
ماه کامل را نگاه میکنم ؛ قطره های باران را حس میکنم و خروش رود ها رو می پذیرم چون ؛ چون اون ها آزاده اند همچون ما ! ؛ از همه مهمتر به آسمانی آزاد دست خواهم زد .
من میخواهم که برگردم اما تو آنقدر در فکر و روح هم رزمان من رخنه کردی که با آنها چه کنم !؟
ترجمه و برداشت آزاد از قطعه oh my brave heart با صدای Chris De Burgh
چند خط از متن اصلی :
Oh my brave hearts, we must leave this land tomorrow
We can't live here anymore
And in the quiet hours, we talk before the dawn
Telling us we must not go, oh but we cannot fight
The power of the gun, to take away our land
They take it from our sons, swear it on my hands
We will return to run here like the wolf
And see the hunter's moon, and watch our river flow
We will return to touch the open sky
And see the eagle fly, and feel the morning rain
It's not gone forever
...We will return
...We will return
...We will return